سلام خانم مهندس بابا دلمون یه ریزه شدچرا نمیاید ما ببینمهتون البته یه دفعه خیال برت نداره که دلم واسه تو تنگ شده واسه زری جون و زکیه جون و ....... تنگ شده
کی از بچه ها روایت میکرد: رفته بودم سربازی، روز اول نشوندنمون رو زمین… جناب سروان داد زد : کی اینجا لیسانس ریاضی داره؟!! منم با ذوق و شوق دستمو بردم بالا گفتم : من جناب!!! گفت : پاشو اینا رو بشمار!!