کاش تو بودے و مَن
نَم نَـــم باران
یِک جاده ے بـے اِنتِهــا
دَست در دَســــــت هَــم
بدون چَتر
زیر بـــاران
خیـــــــس ِ خیس
با یک شکلات شروع شد .
من یک شکلات گذاشتم توی دستش .او یک شکلات گذاشت توی دستم .
من بچه بودم . او هم بچه بود. سرم را بالا کردم او هم سرش را بالا کرد . دید که مرا...